تو تعطیلات آخر هفته ، من بودم و آرشیو فیلم هایم . فارست گامپ فیلمی بود که انتخاب اولم بود با بازی تام هنکس بزرگ در نقشی جالب ؛ این چندمین بار بود که داشتم این فیلم را می دیدم. فیلمی از رابرت زمیکس که در سال 1994 بخاطر این فیلم جایزه اسکار ، بفتا و گلدن گلوب را در سمت بهترین کارگردانی به کارنامه افتخاراتش افزود.

Image result for فارست گامپ

فارست نماد سادگی درون است ، با میزان IQ پایین تر از حد معمول ولی از همان ابتدای فیلم که دارد شرح داستانش را برای دیگران تعریف می کند عاشقش می شوی ، عاشق سادگی کلامش . شاید در آن لحظ تنها دنبال هم صحبت می گردد ، شاید از حد تنهایی است که دنبال گوشی می گردد برای درد و دل کردن ، برای تعریف داستان زندگی اش از بچگی تا حال . قصه را از اتوبوس مدرسه تعریف می کنم ولی قبل تر از آن داستانک ثبت نام او را خودسانسوری می کنم اتوبوس مدرسه با جایی برای نشستن دغدغه آن لحظه فارست می گردد ، در لحظاتی که همه اجازه نشستن بر روی صندلی را از سلب می کردند تنها جنی بود که جایی برای نشستن برای او داشت کنار دستش ، شاید به همین دلیل است - یعنی پذیرش فارست توسط جنی - که او تا آخرین لحظات عمرش به یاد او باقی می ماند و در هر لحظه زندگانی اش از او یاد می کند حتی لحظاتی که از او فرسنگ ها دور بود چه از لحاظ مسافت و چه از لحاظ اندیشه و تصور . این اولین سکانس برخورد فارست و جنی می گردد جایی برای نقطه شروع داستان این دو . داستان این دو ادامه می یابد از مشکلات پدر جنی ، مردی همواره مست تا پناه جستن های شبانه جنی به اتاق فارست در دوران کودکی. قصه فارست روایت داستان پرکشش سیالی است که من را هر لحظه که جلوتر می رود مجذوب خود می کند و من میخ کوب مانیتوری شده ام که نمی خواهم حتی لحظه ای از آن چشم بردارم.

داستان به جوانی فارست می رسد لحظه ای که او از ترس شروع به دویدن می کند . این شروع دویدن برای فارست بود او از اینجا تا آخر فیلم فقط داشت می دوید . این دویدن برای او نقطه استارتی شده بود جهت نیل به شرایط بهتر زندگی که خودش دنبالش نبود . برای همه دویدن برای رسیدن تعریف می شود ولی فارست میدود برای دور شدن ، دور شدن از آدم هایی که آزارش می دادند چه لفظی چه غیر لفظی . حتی در جنگ او میدود چون جنی بهش گفته بود هر موقع احساس خطر کردی فرار را بر قرار ترجیح بده و او هم چنین می کند.

فارست معنای پول درآوردن را تغییر می دهد او مولتی میلیاردی می شود که برای خود چیزی نمی خواهد او ب معنای کلمه شخصیت این کاغذ دوست داشتنی همگان را به بازی می گیرد ولی همچنان در تنهایی خود به این فکر می کند که جنی کجاست و چه می کند.

فارست گامپ روایت ساده ای از انسان بودن است از کسانی که شاید وقتی می بینیمشان به سخره می گیرمشان ، دست می اندازیمشان ، ولی آنها هستند و کنار ما ، وفادارتر از هر موجودی که فکرش را می کنیم . آنها سرشار از عشق می شوند وقتی بفهمند که دنیای کسی هستند و چون در بر گرفتن شمع و پروانه خود را در مراد حل می کنند . آنها زندگی را بازیچه دستانشان می کنند دستانی بزرگ و شاید از دیدگاه با عامیان بی قدرت .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها